روزی فقیری از بازار عبور میکردکه چشمش به دکان خوراک پزی افتاد..
لطفا ایده، نظر، انتقاد و یا پیشنهادات خود را در خصوص این قصه ارسال نمایید. نظر شما پس از تأیید نمایش داده می شود.