Logo آذانتن
Logo آذانتن
  • فیلم‌ها
    • انیمیشن
    • سینمایی
  • سریال‌ها
    • مستند
    • مسابقات
    • اعلانات
      • پیام جدیدی برای نمایش نیست
    • مشاهده تمامی اعلانات
    • کارو ادمین 09100468811
    • پروفایل من
    • خروج
Logo آذانتن
  • فیلم‌ها
    • انیمیشن
    • سینمایی
  • سریال‌ها
    • مستند
    • مسابقات
  • پروفایل من
  • خروج

Banner image
user image

اگه خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان

  • ضرب المثل
  • 1
روزی مرد نادانی به همراه الاغش که خورجین سنگینی به پشتش بسته بود ، به قصد فروش کالا به طرف شهر دیگه ای حرکت کرد. چند ساعتی از حرکتش گذشته بود که خورشید کم کم به وسط آسمون رسید و هوا خیلی گرم شد. مرد خسته و تشنه شد،خودش و الاغش به شدت عرق می‌ریختن ، تا اینکه به محل مناسبی که هم درختی بود تا از سایه‌ش استفاده کنه ، و هم چشمه‌ی آبی بود تا تشنگیش رو برطرف کنه رسیدن . . .
گویندگان این قصه
User Image
ایمان عبدالعلی زاده
گویندگان این قصه
User Image
ایمان عبدالعلی زاده

لطفا ایده، نظر، انتقاد و یا پیشنهادات خود را در خصوص این قصه ارسال نمایید. نظر شما پس از تأیید نمایش داده می شود.

۱۴۰۳/۹/۲۵

عالی

۱۴۰۳/۹/۲۵

عالی

افزودن نظر

درباره ما تماس با ما شرایط و قوانین
© 2025 تمامی حقوق محفوظ است.
پروفایل Logo جستجو
جستجو